- شایع کردن (خَ حَمْ ما کَ دَ)
فاش کردن. آشکارا کردن. ظاهر نمودن. به این و آن گفتن. همه کس مطلع شدن. منتشر ساختن: خان را بشارت داده آمد تا... این خبر شایع و مستفیض کنند چنانکه بدور و نزدیک رسد. (تاریخ بیهقی)
معنی شایع کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- شایع کردن
رواکنین به زبان ها انداختن فاشیدن منتشر کردن فاش کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(کبوتر بازی) دسته جمعی پیش رفتن دسته ای کبوتران به خط مستقیم به طوری که هر یک به یک شانه (یک پهلو) پرواز کند
تپاهنیدن تباهاندن پوساندن گند زدن تباه کردن نابود کردن، فرو گذاشتن بی تیمار گذاشتن، مهمل گذاشتن بی کار گذاشتن، گم کردن
